تاملاتی اندر مصائب دانشجویان و دانش آموختگان فرش کشور بعد از دو دهه
روز گذشته در جمعی بودم که به خاطر تازه وارد بودنم به آن جمع لازم بود خودم را معرفی مختصری کنم. طبق معمول از خودم و خانواده و کارهایی که انجام داده بودم و قرار بود انجام بدم و تحصیلات و ... گفتم. میان صحبتم یکی از مستمعین پرسید ببخشید رشته شما چی بود؟ گفتم فرش. صحبت ادامه پیدا کرد و تا یه جورایی معرفی بنده برای حاضران به اتمام رسید.
فرد دیگری در جمع دوباره پرسید ببخشید گفتید رشتتون چیه؟ من که فکر کردم شاید گنگ گفتهام دوباره گفتم خدمتتون که عرض کردم طراحی فرش. با حالتی که گویا متوجه نشده باشد دوباره گفت یعنی چی؟ طرح فرش میکشید؟ برای فرش ماشینی کار میکنید؟ من گفتم نه فرش دستباف. برای فرش دستباف طراحی میکنیم. ادامه دادم ما در دانشگاه با اصول و مبانی طرح و نقش و رنگ فرش دستباف به صورت تخصصی آشنا میشویم و سایر دروس مرتبط با فرش دستباف را به صورت پایه یاد میگیریم.
بنده خدا فردی که سوال را پرسیده بود چهرهاش طوری شده که گویا بهش گفتهام ایران قهرمان جام جهانی فوتبال شده است! بسیار متحیر سایر جمع را نگاه کرد و گفت به حق چیزای نشنیده! جمع هم که گویا تا آن موقع تو رودربایستی چیزی از رشتهام نپرسیده بودند آنها هم هیچ نمیدانستند و کاملا مشتاق بودند ببینند این رشته فرش عجب موجودی است. چند دقیقه سکوت و بعد از مدتی همان بنده خدا با حالتی طنز گونه از من پرسید خوب حالا بعدش چکار میکنید؟! من که دیدم تصویر مخاطبم از فرش دستباف چیزی دگرگون از آن چیزی است که من میدانم توضیحاتی برایش دادم. ولی خوب میدانستم که او الان به هیچ وجه نخواهد پذیرفت که فرش دستباف نیاز به آموزش آکادمیک دارد و در دانشگاهها تدریس میشود. البته برای اینکه به فکر سلامتی آن بنده خدا بودم نگفتم که بنده از اول مهرماه دانشجوی کارشناسی ارشد طراحی فرش خواهم شد چون بعید نبود ایشان از شدت تعجب سکته کند!
نکته جالب این که این بزرگوار فردی تحصیل کرده و دانشگاه رفته بود و در آن جمع افراد تحصیل کرده کم نبودند. با این حال با مقوله رشته فرش به شدت بیگانه بودند و برایشان گویی چنین رشتهای در دانشگاه مسخره بود.
کم نیستند دانشجویان و دانشآموختگان فرشی که به دفعات چنین داستانهایی را تجربه کرده باشند؛ شاید شیرینتر و یا تلختر از این داستان. البته شاید برای من هم بسیاری از رشتههای دانشگاهی گنگ باشند یا به گوشم نخورده باشد یا ندانم در آن رشتهها چه میگذرد که عموما از پایین بودن سطح اطلاعات در آن زمینه تخصصی است.
اما آیا در ایران هستند افرادی که فرش دستباف را نشناسند؟ یا ندیده باشند؟ یا در مورد آن عکسی، طرحی نظرشان را جلب نکرده باشد و آن را تحسین نکرده باشند؟ بعید میدانم. حال چگونه میشود که با شنیدن نام رشته فرش یا دانشجو فرش اینچنین متحیر میشوند که گویی دروغی شاخدار شنیدهاند یا لطیفهای به غایت خنده دار؟!
وقتی بخواهیم اندر این موضوع و ذهنیت جامعهای که رشته تحصیلی را صرفا پزشکی یا مهندسی میداند و هنر و هنرمند را تنها نقاشی و فلان هنرپیشه سینما میداند اندکی دقیق شویم میتوانیم دلیل این نگرش به رشته فرش را در یکی دو مسئله بیابیم.
یکی اینکه فرش در ذهن جامعه ما حرفهای پست تلقی میشود که این حرفه پست جایی در دانشگاه ندارد و همین مسئله تعجب آنها را بر میانگیزد.
نکته دیگر این است که آنهایی هم که فرش را تا حدودی میشناسند و نسبت به ابعاد آن آشنا هستند، اینطور پیش خود میگویند که خوب در دانشگاه به اینها چه چیزی یاد میدهند؟ مگر فرشبافی چیست؟ چه کار مشکلی است؟ بعد مثال میآورند که مثلا کبری خانم یا اکبر آقا مگه دانشگاه رفتند؟! اونها خیلی هم خوب میبافتند و فرشهاشونو رو هوا میبردند! بعد هم مسئله را کش میدهند به جاهای دیگه و آخر سر هم میگن دانشگاه هم دانشگاههای قدیم!
چندی پیش در جمع چندین تن از دانشجویان فرش که از دانشگاههای مختلف بودند بودم. یکی از دوستان در بیان مشکلات این رشته به همین مسئله اشاره داشت. او میگفت هرجا میگوییم فرش میخوانیم فورا میگویند فرش میبافید؟! این هم نکته دیگری است که فرش را علیرغم گستردگی چندین جانبهاش با مهارتها، هنرها و علوم مختلف صرفا در بافت فرش خلاصه میکنند. مثل اینکه اگر کسی به بنده گفت من معماری میخوانم من به او بگویم ا یعنی آخرش میری آجر میچینی کنار هم و بنایی میکنی؟! خوب به طبع اگر این را من به دانشجوی معماری بگویم همه به بنده میخندند اما برعکس اگر کسی به ما بگوید آخرش بافنده میشید اونا به ما میخندند!
دقت کنیم بین رشته معماری و فرش چه تفاوتی است؟ هر دو هنر و از طرفی کاربردی هستند. هر دو در ایران ریشهای کهن دارند. تفاوت در این است که رشته معماری شناخته شده تر است. مردم بیشتر میشناسندش. منظورم رشته معماری است. مردم بنا و عمله بنا را هم میشناسند ولی این دو را در جایگاههای خودشان میشناسند. ولی فرش را در عین حال که میشناسند به دلیل اینکه رشته فرش را نمیشناسند آن را مرتبط میکنند به ذهنیتهای کلی خودشان یعنی همان بافت فرش.
حال برای این تغییر ذهنیت نباید انتظار داشته باشیم که وزارت علوم در تلویزیون تیزر تبلیغاتی پخش کند تا مردم بفهمند رشته فرش چیست. و اگر ما گفتیم فرش همه بدانند منظورمان چیست. حقیقت این است که شناخت رشته فرش نیازمند پروسهایست که در این جریان میبایست خود دانشجویان و دانشآموختگان فرش به عنوان سفیرانی در جای جای ایران با عملکرد خودشان این رشته را معرفی نمایند.
به هر حال اگر این شرایط برای من دانشجو و یا دانش آموخته فرش سخت و گاهی تلخ است مقصر اصلی خود ما هستیم. از این نظر که هیچگاه سعی در تغییر این نگاه نداشتهایم. هیچ گاه درصدد دفاع از دو، چهار و یا بیشتر از سالهای عمرمان را نداشتهایم. خیلی از اوقات من کارشناس فرش یا دانشجوی فرش همسو و هم جهت با نظر عموم شدهام و به هر نحوی که توانستهام توی سر رشتهمان زدهام. البته این بخشی از قضیه است.
بخش دیگر این است که خیلی از اوقات نتوانستهایم آنگونه که باید و شاید در بخشهای مختلف هنر- صنعت فرش خوش بدرخشیم و جایگاه خودمان را حداقل برای اهالی فرش به اثبات برسانیم. لذا روز به روز به جای اینکه شناختهتر شویم که هیچ موجی از انتقادات را نیز به سمت خود دال بر بی کیفیت و نا کار آمد بودن رشته فرش به سوی خودمان جلب مینماییم غافل از اینکه متضرر اصلی ماییم که چندین سال از عمر و جوانیمان به هدر رفته است.
هرچقدر هم که به مسئولین و سیاست گزاران رشته فرش انتقاد کنیم و از کم و کاستیهایش بگوییم به هر حال هیچ یک از آن مسئولین برای ما نامه فدایت شوم نفرستاده بودند که بیایید و در رشته فرش درس بخوانید. ما انتخاب کردهایم و اگر کم و کاستی و نقصی هم هست این ما هستیم که باید در جهت رفع این نواقص تلاش کنیم و از مسئولین ایدهآل هایمان را مطالبه کنیم نه این که به شیوه قهرآمیز ما هم صرفا چند صباحی باشیم و بعد از این رشته بدگویی کنیم و برویم و تنها خاطراتی تلخ وشیرین برای خودمان بگذاریم. نتیجه چنین رویکردی به رشته همین میشود الان که نزدیک به ۲۰ سال از ارائه فرش در دانشگاهها گذشته ۵۰ سال هم بشود اکثر دانشجویان و دانش آموختگان فرش در گفتن نام رشتهشان مردد هستند.
امیدوارم با رویکرد هرچه کیفیتر مسئولین به جذب دانشجویان مستعد و علاقمند به فرش و همچنین سعی و تلاش دانشجویان و دانش آموختگان فرش این رشته دانشگاهی یکی از بهترین رشتههای دانشگاههای هنر شود و هر دانشجو و دانش آموخته فرش حداقل خودش با افتخار از رشته تحصیلیش صحبت کند تا انشاالله تصویر مغشوش جامعه هم از این رشته اصلاح شود.