تمام سیاستگذاران و برنامهریزان اذعان دارند که آموزشوپرورش، تنها یا لا اقل بهترین راهحل مـسائل دشوار جوامع انسانی در عصر فناوری اطلاعات (IT) است.معلم بدون آگاهی از روانشناسی،جامعهشناسی، اصـول یادگیری و استفاده از وسایل کـمک آمـوزشی،نمیتواند وظیفهی خطیر خود را به نحو شایستهای انجام دهد.در کنار حرفهای شدن شغل معلمی و آشنا شدن با یافتههای جدید،باید منزلت و پایگاه اجتماعی معلمان در جامعه بهبود یابد و با برنامهریزی اصولی،مـشکلات حقوقی و معیشتی،آسیبهای روانی و عصبی،فشارهای کاری و حرفهای و...آنها کاهش یابد.
با توجه به جایگاه ویژهی آموزشوپرورش و معلمان سختکوش در جامعه،صدمهها و آسیبهایی که معلمان با آنها مواجهاند و سلامت، رفاه،آرامش و کـار حـرفهای آنان را به مخاطره میاندازند،باید مورد بررسی و توجه قرار گیرند و تا حد امکان،تاثیر آنها را که مستقیما بر کیفیت آموزشی است،خنثی کرد.
یکی از عوامل کـه سـلامت جسم و روان معلمان را تهدید میکند، آسیبهای روانی و بهداشتی است.شغل معلمی و تدریس پر از اضطراب و تنش است و فشار روانی زیادی متوجه معلم میکند.در نتیجه،اضطراب و فشار وارد شده به معلم،مستقیما به دانـشآموزان مـنتقل میشود.از جملهی این فشارها،مشکلات روزمرهی زندگی است که آرامش او،در گرو حل آنهاست.معلمان نه تنها با تدریس علم و دانش سروکار دارند،بلکه با شرایط سنی و تفاوتهای فردی دانـشآموزان و خـصوصیات عـاطفی و روانی آنها نیز روبهرو هـستند.اکـثر مـعلمان در برخورد با فراگیرندگانی که مسائل روانی و عاطفی دارند،با مشکل مواجه میشوند؛به خصوص زمانی که خود معلمان نیز مشکلاتی مـانند فـشارهای کـاری و تنگناهای مالی داشته باشند.
محیط مدرسه و کلاس درس،بـه سـبب حجم روابط انسانی و مستمر و پویا،با هیچ سازمانی قابل مقایسه نیست.مسؤولیتهای متنوع و گاه متناقض شخصیتها و نیازهای متفاوت،مـعلم را بـا انـتظارات گستردهای روبهرو میکند.بر این اساس،اکان برخوردهای آسیبزا در چـنین محیطی بیش از هر جای دیگر است.به خصوص اگر وجود دانشآموزان مشکلساز، کلاس درس را مستعد آشوب کند.بنابراین،بـرخورداری از حـد قـابل قبولی از ظرفیت عصبی-هیجانی1،که از شاخصههای شخصیتی و روانی انسان است،بـرای مـعلمان ضروری است.چنانچه آستانهی تحمل عصبی پایین باشد تحمل کلاس،فشار روانی ناخوشآیندی به معلم تـحمیل مـیکند و در مـوارد زیادی سبب بروز پاسخهای نامطلوبی چون پرخاشگری و درگیری میشود. علاوه بر آنـ،مـعلمان کـمحوصله،به ویژه در دورهی ابتدایی،زمینههای لازم را برای مضطرب شدن دانشآموزان فراهم میآورند.آستانهی خـستگی مـعلمان در امـوری مانند صحبت کردن،بالاتر از میانگین افراد عادی است در فعالیتهای روزمره،عوامل فشارزا فراوان اسـت.مـراجعات مکرر،سخن گفتنهای طولانی برای تفهیم مطالب،عصانیت از درک نکردن مطالب از سوی فراگیرندگان،تـلاش پیـگیر بـرای متقاعد کردن آنها،روبهرو شدن با مسائل پیشبینی نشده و دادن پاسخهای مناسب به آنها و تـلاش مـستمر برای حفظ نظم و آرامش کلاس،نیازمند صرف انرژی زیادی است.آسیبپذیری در برابر فـشارهای روانـی کـلاسی و مدیریت آن تاثیری بازدارنده دارد و سبب ناهماهنگی در روال کارها میشود.برای همین،معلمان باید در برابر فشار کـار،بـه خصوص فشارهای ناشی از تعامل با دیگران،استقامت کنند تا از آسیبپذیری در شرایط ویـژه کـلاس کـاسته شود.خودپذیری3و دیگرپذیری از دیگر شاخصهای شخصیتی-روانی انسان است.آبراهام مازلو در تعریف خودپذیری میگوید:«چـون افـراد سـالم طبیعت خود را میپذیرند،ناگزیر از تحریف،یا وارونه جلوه ساختن خود نیستند،حـالت دفـاعی ندارند و خود را در پس نقابها یا نقشهای اجتماعی پنهان نمیکنند.»5رفتار خشک و غیرقابل انعطاف و نپذیرفتن ضعفها و قوتهای دیـگران،بـه سختگیری عصبیت و پرخاشگری منجر میشود.این امر واکنشی منفی در دیگران برمیانگیزد و بـر کـار هماهنگی تاثیر سوء میگذارد.در مدارس رفتار بـرخی مـعلمان غـیرقابل انعطاف است و ضعفهای خود را نمیپذیرند و مشکل را بـه دیـگران نسبت میدهند.معلمانی که از ضعفهای خود آگاه نیستند نمیتوانند کاستیهای خود را بپذیرند و بـا ایـجاد دیواری دفاعی،به جای نـفوذ در شـاگردان،در پی کـسب اقـتداری دروغـیناند،رفتارهای سلطهجویانه در پیش میگیرند و با حـربههایی چـون تنبیه و ارعاب برای حفظ خود،امنیت روانی کلاس را به خطر میاندازند.پذیـرش دیـگران،آنگونه که هستند از عواملی است کـه قدرت نفوذ رهبران آمـوزشی را افـزایش میدهد.اگر معلمان از تفاوتهای فـردی و خـصوصیات دانشآموزان و شرایط سنی آنها اطلاعات کافی نداشته باشند،بین آنها فرق میگذراند و بـه بـعضی از آنها،فشار مضاعف وارد میآورند و بـرخی دیـگر را نـادیده میگیرند. بنابراین،مـعلمان بـاید با بهداشت روانی فـراگیرندگان در سـنین متفاوت و علوم روانشناسی و تربیتی آشنا شوند و از دورههای مربوط،بهره بگیرند.همچنین
باید با کـاهش مـشکلات رفاهی و معیشتی،فشارهای روانی معلمان را تـقلیل داد.مـعلم باید مـورد حـمایت و احـترام مسؤولان باشد و در سطوح مـتفاوت سلسله مراتب اداری در مدرسه،باید با دیگران رابطهای صمیمانه،در جهت ترک مشکلات شغل پر مسؤولیت تدریس داشـته بـاشد.
بیشترین نوع آسیبها در میان معلمان،هـمین مـسائل عـصبی و روانـی اسـت که اکثر مـعلمان نـیز به آن اذعان دارند.زیرا هر روز با دانشآموزان و همکاران دیگر سروکار دارند.تکرار مطالب،برقراری نظم در کـلاس، مـواجهه بـا فراگیرندگان پرتحرک و مشکلساز،مشکلات ایاب و ذهاب و خـستگی نـاشی از آن،مـشکلات روزمـرهی دیـگر،بـحث و مجادله بین همکاران و...از عوامل تحلیل اعصاب محسوب میشوند.به غیر از بیماریهای عصبی و روانی،برخی آسیبهای جسمانی نیز سلامت معلمان را به خطر میاندازند.که از آن جمله میتوان مشکلات حـنجرهای به دلیل حرف زدن زیاد،بیماریهای ریوی به سبب سروکار داشتن با گچ و تختهسیاه و گرد و غبار محیط کلاس،به خصوص در مناطق محروم روستایی،خطر تصادف رانندگی و سرمازدگی و مواجهه با حیوانات زنـده و حـشرات گزنده را در مناطقی نام برد که معلمان مجبورند مسافت زیادی را برای رسیدن به کلاس درس طی کنند.
امروزه،حرفهای که نتواند تسهیلات زندگی را فراهم آورد،پایگاه اجتماعی پسـتتری دارد و بـرای صاحبان آن مشاغل و ناراحتیهای روانی ایجاد میکند.با توجه به اهمیت تعلیم و تربیت در جامعه و پایگاه اجتماعی معلمان،تا به حال آموزشوپرورش در جایگاه واقعی خـود قـرار نگرفته است و بسیاری از معلمان بـا مـشکلات معیشتی روبهرو هستند.شاید یکی از دلایل این معضل،آن است که نقش مهم و زیربنایی آن در بهرهوری رشد اقتصادی و پیشرفتهای اجتماعی مبهم مانده است. آنچه بـاعث پیـدایش اینگونه نگرشها شده اسـت،بـیش از هر چیز دیدگاه مسؤولان آموزشوپرورش و مدیران و برنامهریزان جامعه است.سالانه حدود 20 درصد از بودجهی کل کشور به آموزشوپرورش اختصاص مییابد و این مقدار تقریبی برای برخی گران میآید.اگر اینها نسبت بـه مـجموعهای که در اختیار دارند،حساسیت بیشتری نشان میدادند،از به کار بردن عبارت قشر آسیبپذیر در مورد گروهی از فرهیختگان جامعه، که مسؤولیت آسیبزدایی علمی و فرهنگی جامعه را ه عهده دارند،پرهیز میکردند.نکتهی قابل تـوجه،فـاصلهای است کـه از نظر مادی و حقوقی بین فرهنگیان و سایر کارمندان دولت و قشرهای دیگر جامعه دیده میشود. این موضوع باعث شده اسـت از جذابیت شغل معلمی کاسته شود.امروزه در اثر سیاستهای دولت در زمینهی کاهش هـزینهها و کـوچک کـردن دولت،استخدام رسمی معلمان کاهش یافته و بیشتر به سوی به کارگیری نیروها به صورت حق التدریسی و ساعتی و اسـتفاده از سـرباز معلم در مناطق محروم روستایی سوق داده شده است.برای همین،منزلت اجتماعی معلمان در جـامعه تـنزل یـافته است و متاسفانه اکثر آنها از فراهم آوردن حد اقل تسهیلات زندگی ناتوان شدهاند و ناراحتیهای روانی گریبانگیرشان شـده است.این قبیل مسائل مانع راه جذب داوطلبان واجد شرایط در شغل معلمی شده اسـت.اما به سبب وجـود فـارغ التحصیلان،بسیاری از آنها مجبور شدهاند شرایط سخت تدریس در مناطق محروم با حقوق بسیار نازل را به این امید تحمل کنند که در آینده استخدام شوند.
همانگونه که گفته شد،از نظر مادی و حقوقی،فـاصلهی فاحش بین فرهنگیان و سایر کارمندان دولت وجود دارد و امکانات رفاهی معلمان کمتر از کارمندان و کارگران رسمی است.حتی معلمان در شروع کار نیز چند سال کمتر از همکاران با سابقهی خود حقوق و مزایا دریافت میکنند. ایـن مـساله در کشورهای دیگری مانند آمریکا نیز وجود دارد و دلیل آن این است که معلمان تازه کار مهارت کافی ندارند و دورههای آموزشی را طی نکردهاند.در ایالات متحده،معلمان در شورع کار،سالانه 8000 دلار کمتر از فارغ التـحصیلان رشـتههای تخصصی دیگر دریافت میکنند. این افراد به دلیل آنکه دورههای آموزشی را نگذراندهاند،با مشکلات زیادی روبهرو هستند.برای همین،جایگاه آنها در مقام معلم،در جامعه خدشهدار شده است.تنها جـوابی کـه میتوان به آنان داد،بالا بردن دستمزد و ارائهی آموزشهای کافی است،زیرا در فرهنگ اجتماعی،پول و موقعیت اجتماعی پابهپای هم حرکت میکنند.7خوشبختانه به تازگی مسؤولان نسبت به اوضاع مادی و معیشتی فـرهنگیان حـساس شـدهاند و به دنبال اعتراضات صنفی،طـرحها و بـرنامههایی مـانند همترازی حقوق،رتبهبندی،افزایش حقوق سالانه،استخدام معلمان حق التدریسی،افزایش دورههای آموزشی ضن خدمت،ایـجاد خـانههای مـعلم و تسهیلات رفاهی اقامتی و زیارتی در تعطیلات نوروزی و تابستانی را ارائه دادهـاند.امـا تا احقاق حق واقعی راهی دراز در پیش است و هنوز نیازهای ابتدایی و ساده، از جمله تامین مسکن،تامین عادلانهی مایحتاج روزانه،مـسالهی ایـاب و ذهـاب و شرایط اقامت در مناطق صعب العبور و دوردست و حقوق نازل کارکنان غـیررسمی حل نشده است.
گذشته از مسائل معلمان در زمینههای مادی و حقوقی و کار حرفهای آنان،ساختار اداری و سـیاستهای مـتمرکز در آنـ،از جمله مسائل آسیبزا در میان فرهنگیان است.روشهای تدریس قدیم وجدید،مـسالهی تـنبیه و تشویق،افت تحصیلی،معیارهای ارزشیابی،وجود دانشآموزان ضعیف و مشکلساز در کلاس،روشهای کلاسداری،برخورد مدیران و راهنمایان، آمـوزشهای دورهـای،امـکانات مدرسه،وسایل کمک آموزشی و تکنولوژی آموزشی،تدریس دروس غیرمرتبط،رابطه با اولیای دانـشآموزان و مـسائل پرورشـی،مشکلات مربوط به انجام دادن کارهای اداری،وقت و زمان و استفادهی بهینه از موقعیتها و بازماندن مدیر و رهبر آمـوزشی از راهـنمایی،مـشاوره و رسیدگی به میزان پیشرفت درسها به سبب کثرت بخشنامهها و تهیه گزارشها و...از جمله مسائلی اسـت کـه معلمان با آنها دست به گریباناند.امروزه،ضروری است که آموزشوپرورش و ساختار آن مـتحول شـود و در جـهت کارآ ساختن روشهای تدریس و کیفیت آموزشی تلاش بیشتری صورت بگیرد باید از روشهای نو بـرای ادارهـی کلاسها استفاده شود و فراگیرندگان برای جامعهای پویا، در حال تحول و در جهت پیشرفت صنعتی و عـلمی آمـاده شـوند مسلما بسیاری از معلمان در مقابل تغییرات مقاومت خواهند کرد؛زیرا معمولا تغییرات بدون آموزش و هماهنگی صـورت مـیگیرد.از معلمان خواسته میشود روشهای تدریس کهنه را کنار بگذارند،از تنبیه خودداری کنند، بـرای دانـشآموزان ضـعیف،از برنامههای درس مکمل استفاده و تمام قواعد تدریس را رعایت کنند.مسلما چنین تغییراتی با فشارهای روانـی هـمراه اسـت و سیاستهای متحولگرایانهی آموزشی را به خطر میاندازد و احتمالا به دلیل گستردگی برنامهها و پیـچیدگیهای خـاص رفرمها،معلمان از عهدهی آنها برنمیآیند.
از دیگر مسائل معلمان تفاوتهای محیط آموزشی و موقعیت مدرسه است.در مناطق مـرفه،بـه خصوص در مدارس غیرانتفاعی،توقعات دانشآموزان،والدین،مربیان و مدیران از معلم فوق العاده بـیشتر اسـت؛ زیرا فرصتهای یادگیری و امکان فراگیری دانشآموزان در مـنزل،کـلاس درس و خـارج از آن بسیار است و آنها میتوانند از هر فرصتی اسـتفاده کـنند.بنابراین معلمان اینگونه مدارس از میان فرهنگیان زبده و با تجربه انتخاب میشوند تا خـود را بـا آن شرایط تطبیق دهند.اما در مـناطق مـحروم، فشارها از نـوع دیـگری اسـت و معلم باید وقت بیشتری به آمـوزش و تـفهیم مطالب و تکرار مکررات اختصاص دهد.زیرا فراگیرندگان در مناطق محروم،فرصت کمی بـرای فـعالیتهای یادگیری دارند و خانوادهی آنها از نظر فـرهنگی و مالی فقیرند و نمیتوانند فـرزندان خـود را در امر آموزش یاری دهند.در نـتیجه،مـسؤولیت خانه و مدرسه در مورد تعلیم و تربیا به عهدهی معلمان گذاشته شده است.8در این مـیان،اگـر معلمان دلسوزی بیشتری به خـرج بـدهند،خـستگی مفرط اعصاب و روان آنـها را فـرا خواهد گرفت و اگر نـتوانند و نـخواهند خارج از وظایف خود تلاش کنند،بازده آموزشی و کیفیت آن کاهش مییابد و نظام آموزشوپرورش و جامعه،مـعلمان را مـقصر اصلی افت تحصیلی و انحراف از استانداردهای آمـوزشی قـلمداد خواهند کـرد.از دیـگر عـواملی که موجب بروز فـشارهای روانی و تنش در میان معلمان میشود،وقت و زمان و استفاده نکرده از موقعیتها،به هم خوردن برنامهها بـه ویـژه در بودجهبندی محتویات درسی و نداشتن فرصت کـافی بـرای مـطالعه،انـجام دادن کـارهای خانه در خانواده و...اسـت.
در نـظام آموزشوپرورش هم فرصت وقتگذرانی هست و هم کمبود فرصتها و زمان لازم برای انجام دادن امور هم تراکم و انباشته شـدن کـارها بـسیار است و هم اوقات بدون برنامه و درس.اوائل سال تـحصیلی وقـتگذرانی و بـیبرنامه بـودن بـیشتر اسـت؛ولی در آخر سال تحصیلی به خصوص کم مانده به امتحانها،تراکم کاری و در نتیجه تنش و فشارهای فزونی مییابد.در تحقیقی که سوزان جنکینز و جیمز کالمون انجام دادند عوامل تـنش و فشارها در میان معلمان و در محیط مدرسه و خانه،تراکم کارها و بار سنگین مسؤولیتها عنوان شده است.در این تحقیق،که در آن از معلمان زن استفاده شده بود،67 درصد از تراکم کارها در محیط کار و 59 درصد از انباشته شدن کـارهای خـانه را عامل اصلی تنش معرفی کردهاند.9از این تحقیق برمیآید که امور بهطور متوازن در طول زمان توزیع نشده است یا بار مسؤولیتهای معلمان بیشتر از توان آنهاست بههرحال،این عوامل آسیبپذیری مـعلمان را افـزایش میدهد.تنبیه و تشویق و عوارض آنها یا استفاده نکردن از سازوکارهای کنترلی هم برای معلم مشکلساز است.تنبیه بدنی یا شخصیتی،عوارض ناگواری دارند کـه اجـتناب از آنها ضروری است.روشهای تـشویق هـم زمینه را برای رقابت ناسالم در بسیاری موارد فراهم میآورند.استفاده نکردن از روشهای تنبیهی و سازوکارهای کنترلی،جایگاه و وجههی معلم را تنزل میدهد.
در پایان،باید اذعان کرد کـه بـسیاری از مسائل و آسیبهایی که مـعلمان بـا آنها مواجهه هستند،مورد بیتوجهی قرار گرفته است و بهطور علمی بررسی نشدهاند.هر روز،مطالبی دربارهی مشکلات و مسائل معلمان میشنویم؛ولی این مشکلات تا به حال به صورت جامع بیان نشدهاند. لازم اسـت سـیاستگذاران،آسیبهای شغلی معلمان را باز شناسند و برای حل آنها بکوشند.