درمورد کتاب نمی توان به خانواده ها امید بست


گفت‌وگو با اصغر نوری به بهانه حضور پررنگش در نمایشگاه کتاب؛
مهدی فیضی‌صفت: اصغر نوری، مترجمی است که چند سال اخیر کارهای خوش‌خوان و مهمی از ادبیات فرانسه را به خوانندگان ایرانی معرفی کرده است. نمونه‌اش مجموعه داستان «دیوار گذر»، نوشته مارسل امه که باوجود شهرتش در فرانسه، بین خوانندگان حرفه‌ای ایران هم خیلی شناخته‌شده نبود. نمونه شناخته‌شده‌ترش «مودیانو» که نوری سال‌ها روی آثارش کار کرد و درست روزی که نویسنده فرانسوی برنده جایزه نوبل ادبیات شد، گفت: سال‌ها منتظر چنین روزی بودم. او دانش‌آموخته رشته زبان و ادبیات فرانسه در دانشگاه تبریز است و کارشناسی‌ارشد خود را در رشته کارگردانی تئاتر گرفته است. او سال‌هاست که داستان، شعر و نمایشنامه ترجمه می‌کند. اصغر نوری در بیست‌و‌نهمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران هم حضور پررنگی داشته است. به بهانه همین حضور پررنگ با او گفت‌وگو کرده‌ایم: 
سؤالی که به نظر می‌رسد دوباره باید از خودمان بپرسیم، این است که چرا باید مردم را به کتاب‌خواندن ترغیب کرد؟ اساسا آیا باید مردم را به مست کتاب‌خواندن ترغیب کرد؟ 
قطعا باید مردم را به سمت مطالعه ترغیب کرد زیرا هرچقدر مردم یک جامعه بیشتر کتاب بخوانند، وضع فرهنگی آن جامعه بهتر است و اگر ما فرهنگمان درست باشد، تقریبا همه‌چیز درست خواهد شد. اینکه ترغیب‌کردن‌های مقطعی چه تاثیری دارد، محل سؤال است. مثلا آیا آدمی را که تا ۳۰ سالگی کتابخوان نشده، می‌شود با شعار کتابخوان کرد؟ پاسخ از نظر من منفی است. ما به جای آنکه به فکر ترغیب مردم در سنین بالا به سمت کتاب خواندن باشیم (مراد ما در اینجا ارگان‌های دولتی است) باید به این سمن برویم که فرهنگ کتابخوانی را از کودکی در آدم‌ها ایجاد کنیم. در این بخش، خانواده و مدرسه نقس اساسی را دارند اما مسئله اینجاست که به خانواده‌ها نمی‌شود زیاد امیدوار بود زیرا پدر و مادری که خودش کتابخوان نیست، اصلا نیاز به کتاب را حس نمی‌کند که حالا بخواهد فرزندش را به کتاب علاقه‌مند کند؛ بنابراین بهترین جا برای این کار مدرسه است. در کنار تدریس کتاب‌های درسی در مدرسه، آشنا‌کردن بچه‌ها با کتاب‌های غیر‌درسی هم باید جزء برنامه آموزش‌وپرورش باشد. این مسئله باید همراه با تشویق و ایجاد جذابیت باشد. 
احتمالا شما درمورد تشویق کودکان در سنین ابتدایی تجربه شخصی داشته‌اید؟ 
بله خود من با بچه‌های خواهران و برادرم سال‌هاست درمورد علاقه‌مندی به کتاب کار کرده‌ام و این تلاش‌ها نتیجه هم داده‌اند. آنها وقتی سه تا چهارساله بودند، مناسب سنی که داشتند، از من کتاب هدیه می‌گرفتند و حالا که ۱۲ سالشان شده، همگی کتابخوان شده‌اند و از من کتاب می‌خواهند. آنها همیشه کتاب‌ها را می‌خوانند و درباره کارهایی که خوانده‌اند با من صحبت می‌کنند. این گستره سنی مناسب آن است که بچه‌ها را در کنار همه کارهای دیگری که انجام می‌دهند، نظیر بازی و تحصیل و… که همگی هم لازم هستند با چیزی به اسم کتاب هم آشنا کنیم. به نظر من، کار درست را باید از سنین کودکی انجام داد؛ البته یکسری کارها هم هست که دولت می‌تواند به‌عنوان تشویق آنها را مدنظر قرار دهد؛ به‌عنوان مثال می‌تواند تعداد کتابخانه‌ها را زیاد کند. ما شاید جزء معدود کشورهایی هستیم که کتابخانه‌های عمومی کمی داریم. در شهر بزرگی مثل تهران در مقابل جمعیت بالای ۱۰ میلیون نفر چند کتابخانه داریم؟ حساب کنید که از محل زندگی‌تان تا کتابخانه‌های نزدیک باید چه مسافتی را طی کنید؟ خیلی از محله‌های تهران کتابخانه ندارند. این کتابخانه‌ها می‌توانند محل تفریح و سرگرمی برای بچه‌ها و خانواده‌ها باشند که اولا جذب این مکان‌ها شده و بعد به مرور زمان کتابخوان شوند. این برنامه‌ها انجام نمی‌گیرد و ما در مناسبت‌هایی نظیر نمایشگاه کتاب، فقط یاد این مسائل می‌افتیم. باید کاری را جدی انجام داد. یکی از بهترین جاهایی که باید از ظرفیت‌هایش برای ترویج فرهنگ کتابخوانی استفاده کرد، تلویزیون است. در تلویزیون ما که در هر شهر حداقل پنج کانال وجود دارد، در روز حتی پنج دقیقه هم برنامه درباره کتاب وجود ندارد. با این شرایط چه انتظاری وجود دارد که کتابخوانی به یک فرهنگ تبدیل شود؟ الان برای بسیاری از ایرانی‌ها، کتاب یعنی کتاب درسی. درصد خیلی خیلی کم جامعه در این شرایط کتاب غیر‌درسی می‌خوانند، برای همین هم هست که امروز تیراژ کتاب دارد از هزار نسخه هم پایین‌تر می‌آید و آنها هم به‌طور کامل فروش نمی‌رود. ظاهرا تعداد جمعیت کتابخوان ما همین‌قدر است دیگر! همین‌قدر تیراژ برای این جمعیت کافی هم هست. درنهایت باید مردم را به کتابخوانی ترغیب کرد اما این ترغیب باید از سنین ابتدایی آغاز شود. شعارها برای ما هیچ دستاوردی نخواهد داشت. 
موضوع بعدی جابه‌جایی محل نمایشگاه است که بعد از سال‌ها «شهر آفتاب» امسال برای دومین سال پیاپی، میزبان این رویداد فرهنگی شد. نظر شما دراین‌باره چیست؟ 
با این وجود باید بپذیریم دوری از شهر، خودش یک مسئله است و نمی‌شود این را انکار کرد که دوری از نمایشگاه باعث ریزش مخاطب خواهد شد. حداقل امسال این اتفاق طبیعی است اما من از یک لحاظ به این قضیه مثبت نگاه می‌کنم. جاهای دیگری که تا امروز در آنها نمایشگاه برگزار می‌شد، برای برگزاری نمایشگاه ساخته نشده بودند و کاربری دیگری داشتند و چون کاربری آنها متفاوت بود، برگزاری رویدادی به این مهمی را دچار مشکل می‌کرد. اگر شهر کتاب صرفا برای نمایشگاه‌‌ها ساخته شده و اگر درست به این قضیه فکر شده باشد، اگر ما حس خوبی در آن فضا داشته باشیم، دوری مسافت را فراموش می‌کنیم و مشکل زیادی وجود نخواهد داشت. من به این مسئله به نحو دیگری هم نگاه می‌کنم. هرسال در نمایشگاه کتاب یکسری از شرکت‌کنندگان در نمایشگاه برای کتاب نمی‌آمدند. آنها در یکسری نمایشگاه حرفه‌ای بودند که هر نمایشگاهی برگزار می‌شد، حاضر می‌شدند. شاید دوری نمایشگاه از مرکز شهر باعث شود این افراد دیگر نیایند و فضا را برای حضور علاقه‌مندان جدی کتاب فراهم کنند. خود من چون بیش از ۲۰ سال است که هر سال نمایشگاه می‌آیم و از فضایی که در آن ناشران و کتاب‌های زیادی هستند، لذت می‌برم و وقتی از چیزی لذت می‌برم، رنج‌هایش را هم تحمل می‌کنم. ما از نمایشگاه کتاب لذت می‌بریم بنابراین سختی‌ها را هم به جان می‌خریم. اگر شهر آفتاب بتواند از پس برگزاری بربیاید، مسافت خیلی اذیت نخواهد کرد. من می‌دانم در بسیاری از کشورها هم همین وضع وجود دارد، یعنی محل نمایشگاه‌ها را بیرون از شهر قرار می‌دهند؛ بنابراین دوری نمایشگاه از شهر، مسئله بغرنجی نیست.