طرح مدرسهمحوری و افزایش اختیارات مدارس که در هر دوره وزارت #آموزشوپرورش بهعنوان ابزاری برای برنامهمحوربودن سیاستها استفاده میشده، در دوره کوتاه سهماهه دانشآشتیانی رنگ و بوی جدیتری به خود گرفته است. پیشرفتهای دانش مدیریت، بهویژه مدیریت آموزشی در دو دهه اخیر موجب شده تا نوآوری و نواندیشی در اداره سازمانهای آموزشی از جمله مدارس به وجود بیاید و گرایش نظامهای آموزشی جهان به تمرکززدایی و دادن اختیارات به مدیران مدارس، مورد تاکید و توجه قرار گیرد. به نظر میرسد هدف تمرکززدایی و تفویض اختیار در مدیریت مبتنیبر مدرسهمحوری، آن نیست که مدیر مدرسه به تنهایی در مورد امور مدرسه تصمیمگیری کند و به دیگران بگوید که چه کار کنند، بلکه فلسفه مدرسهمحوری آن است که همه دستاندرکاران مدرسه، بهویژه معلمان، نقش و تاثیر اصلی در تصمیمگیریهای مدرسه، بهویژه تصمیمگیریهای آموزشی داشته باشند؛ البته باید توجه داشت که مدرسهمحوری یک فرایند آسان و یک مفهوم ساده نیست که بتوان آن را یکشبه پیاده کرد و مستلزم پختگی قضاوت و تصمیمگیری، تواناییها و مهارتهای ادراکی و تحلیلی بالاست که هم بخواهند و هم بتوانند مدرسه را به یک جامعه برای یادگیری بهتر دانشآموزان تبدیل کنند. در همین میان گفتوگویی با سوری محسنینسب، کارشناس مسائل آموزشی و بازنشسته آموزشوپرورش انجام شده که ابعاد این موضوع را مورد بررسی قرار میدهد.
طرح مدرسهمحوری شامل چه پارامترهایی میشود و آموزشوپرورش چگونه میتواند مدرسهمحور باشد؟
یکی از رویکردهایی که در دو دهه اخیر مورد توجه قرار گرفته، آموزشوپرورش مشارکتی و طرح مدیریت مدرسهمحوری است که در بسیاری از کشورها با استقبال خوبی روبهرو شده و اجرای آن نیز در نقاط مختلف جهان نتایج موفقیتآمیزی به همراه داشته است؛ بهطوریکه کشورها اکنون طرح مدرسهمحوری را در سیاستهای مهم دولتها در نظر گرفته و بهعنوان یک سیاست ملی و راهبردی آن را پیگیری میکنند. مدرسهمحوری یعنی اداره مدرسه به وسیله عوامل مدرسه که شامل مدیر، معاون، دبیران و عوامل دیگر اجرایی هستند و همچنین اولیای دانشآموزان؛ البته این طرح در مدارس کنونی غیرقابل اجراست و در مدارس هیاتامنایی هم که اجرا میشود، بهطور کامل نیست. درواقع، مدیریت مدرسهمحوری یک راهبرد برای اصلاح آموزشوپرورش از طریق انتقال قدرت تصمیمگیری از ادارههای کل آموزشوپرورش استان و منطقه به مدارس است. به عبارت دیگر، مدیریت مدرسهمحوری بهعنوان تمرکززدایی از اختیار تصمیمگیری و انتقال آن به مدرسه تعریف شده است.
این طرح چطور و با اعمال چه سیاستهایی میتواند بهصورت موفقیتآمیز اجرایی شود؟
این طرح زمانی اجرایی میشود که اولیای دانشآموزان و اولیای مدرسه بخواهند مدرسه را اداره و اعمالنظر کنند. این شیوه، برنامههای بهتر و مؤثرتری را برای دانشآموزان ارائه میدهد زیرا منابع و امکانات فراهم شده و فعالیتها و اقدامات انجامیافته منطبق با نیازها و انتظارات دانشآموزان است. علاوه بر این، این نوع تصمیمها در مدیریت مدرسهمحوری از کیفیت بالایی برخوردار هستند زیرا بهطور گروهی اتخاذ میشوند، نه به صورت انفرادی و بالاخره مدیریت مدرسهمحوری باعث افزایش و توسعه ارتباطات بین همه افراد ذینفع در مدرسه از جمله هیاتهای مدیره، مدیران، رؤسای مناطق آموزشی، معلمان، اولیای دانشآموزان و اعضای جامعه میشود. ارتباطات بین فردی در مدیریت مدرسهمحور ساختار بوروکراتیک قدرت را بر هم میزند و الگوهای جدیدی که در آن، همه احساس قدرت میکنند، ایجاد میکند. درواقع، به علت مشارکت همه افراد در همه امور مربوط به مدرسه، عملکرد آموزشوپرورش اثربخشتر خواهد شد و معلمان و دانشآموزان احساس مثبتتری نسبت به کارشان پیدا میکنند. در این سیستم، معلمان دیدگاه مثبتتری هم نسبت به کارگزاران و مسئولان مدرسه و آموزشوپرورش و هم تعهد بیشتری نسبت به اهداف مدرسه و دانشآموزان پیدا خواهند کرد.
نقش مدارس و معلمان در اجرای سیاست مدرسهمحوری و افزایش اختیارات مدارس تا چه حد تاثیرگذار است؟
معلمانی که از نقش خود احساس رضایت دارند و به آن مباهات میکنند، زمینههای لازم را برای هر چه بارورترکردن دانشآموزان مهیا میکنند. خودمختاری معلم اشاره به احساس داشتن کنترل و استقلال در تصمیمگیریها میکند. در رویکرد مدیریت مبتنیبر مدرسه، معلم احساس میکند که کنترل بیشتری بر عملکرد خود دارد. با این احساس معلم زمینه مشارکت در اداره مدرسه را یک فرصت برای ابراز وجود تلقی کرده و خود را بخش مهمی از مدرسه استدلال میکند. معلمان، نیازمند برخورد و رفتار حرفهای از طرف دیگران هستند ولی درحالحاضر جامعه عزتنفس معلمان را پایین نگه میدارد و ادراکات اجتماعی هم بهطور منفی بر ارزیابیهای معلمان از خودشان تاثیر میگذارد. در حقیقت، این معلمان هستند که در اداره کلاس و تماس مستقیم با دانشآموزان تصمیم میگیرند که چه تدریس کنند، چگونه تدریس کنند و چه نتایجی به دست آورند. اگر حرفهایبودن آنها زیر سؤال برود دیگر نمیتوان انتظار کیفیت بالایی از کار معلم داشت. دخالت بیشتر معلمان در فرایند تصمیمگیری به آنها احساس حرفهایبودن میدهد و نگرش معلمان را نسبت به حرفهایبودن در کارشان اصلاح خواهد کرد.
سند تحول بنیادین نظام آموزشوپرورش تا چه حد بر افزایش اختیارات مدارس و مدرسهمحوری بهعنوان یک طرح اصلی جایگزین نظام پیشین تاکید کرده است؟
سند تحول بنیادین، افزایش اختیارات مدارس و مدرسهمحوری را جایگزین نظام پیشین قرار داده اما زیرساختها درحالحاضر آماده نیست. سند تحول بنیادین آنقدر کلی و انتزاعی طراحی شده که همهچیز داخل آن است و به خودی خود هیچچیز داخل آن نیست. با یک نگاه با توجه به چرخشهای تحولآفرین که در سند تحول پیشبینی شده، یکی از آنها، نظام راهبری و مدیریت آموزشوپرورش است که درواقع به افزایش اختیارات، توجه به ظرفیت منابع انسانی، شرایط و نیازهای بومی، محلی و منطقهای، نیازهای واقعی دانشآموزان، فرهنگ، قومیت و زبان تاکید شده است. از این منظر درواقع، توجه خیلی خوبی به بحث تمرکززدایی شده اما همه اینها در قالب گزارهها و تاکیدهای کلی است. زمانی میشود امیدوار بود که میزانی از کاهش تمرکز که شرایط آن در جامعه وجود دارد، در قالب طراحی مدلها اتفاق بیفتد. به عبارتی، نگاه سند تحول به کاهش تمرکز و افزایش اختیارات و سهم و نقش مجموعه آموزشوپرورش در فرایند برنامهریزی و مدیریت خوب بوده ولی در قالب یکسری گزارههای کلی است که هنر کارشناسان، سیاستگذاران و برنامهریزان آموزشوپرورش این بوده که طراحیهای مناسب را انجام دهند.
برای اجراییشدن این طرح، انتظار میرود که بیش از هرچیزی توجه ویژهای به فرهنگیان شود تا با اختیار بیشتر بتوانند وضعیت کنونی مدارس را ارتقا دهند. وزیر جدید آموزشوپرورش تا چه حد بر این مسئله تاکید کرده و چه اقداماتی را برای آن انجام داده است؟
وزیر جدید هدفگزینی و توجه خوبی نسبت به این موضوع داشته که در اکثر صحبتهایی که با جامعه فرهنگیان داشته، اشاره به این دارد که محل، مرکز و سازمان اصلی تحقق اهداف آموزشوپرورش، مدرسه است و به جای اینکه از حوزه ستاد برنامه برای مدارس پیشبینی کنم، بهدنبال این هستم که نظام آموزشوپرورش را چابک کرده و خود مدرسه و عوامل انسانی مدرسه توسعه پیدا کنند؛ تا جایی که دانشآشتیانی گفته مدرسهمحوری در برنامههای آموزشوپرورش شعاری نیست و تفویض اختیارات بیشتر به مدیران مدرسه و تحقق مدرسهمحوری به برخی تغییرات ساختاری و نگرشی در رویکردهای مدیران نیازمند بوده که این امر فرایندی زمانبر است اما در اکثر سیستمهای مدیریتمحوری بودجه ویژهای برای مدارس از طرف مناطق اختصاص داده میشود و مدارس هر طور که صلاح ببینند، میتوانند آن را هزینه کنند.