عبور از دوران پشت میز نشینی


مشکلات اقتصادی جامعه ایرانی،‌ پایین بودن کیفیت دانشگاه‌ها و تب بالای مدرک‌گرایی، علل عمده بیکاری فارغ‌التحصیلان در ایران است، اما نباید مساله دیگری را که انگشت اتهام را سمت خود فارغ‌التحصیلان دانشگاهی نشانه می‌رود، نادیده گرفت .‌

بیشک درصد پایینی از این ماجرا مربوط به فارغالتحصیلان است، اما کعبه آمال اغلب افرادی که وارد دانشگاه میشوند ورود به سیستم دولتی و کار پشت میز است. باوری که بسیاری از آنها را از کار باز میدارد. از سوی دیگر تحصیلات عالی بدرستی توقع افراد را بالا میبرد، فردی که دارای مدرک کارشناسی ارشد است دیگر تن به هر کاری نمیدهد، چرا که بدرستی معتقد است که او حداقل شش سال از زندگیاش را صرف کرده است تا به چنین تخصصی دست یابد و حالا پیشهای را انتخاب نمیکند که میتوانست بدون صرف چنین هزینهای به آن بپردازد، اما همه تقصیرات را نمیشود به گردن فارغالتحصیلان انداخت، چراکه از همان ابتدای دوران آموزش اصرار به این داشته ایم علم بهتر از ثروت است، هر چند این آموزه با واقعیتهای کنونی جامع در تعارض است، اما دلایل دیگری را برای این مشکل میتوان برشمرد.

نسل بد شانس دهه شصتی

جمعیت دارای تحصیلات عالی بعد از انقلاب 14 برابر شد که این میزان برای مردان حدود 10 برابر و برای زنان 23 برابر است؛ اما ظرفیتهای بازار کار بهعقیده کارشناسان اقتصادی و بازار کار پیشرفت نکرده است. هر چند این مشکل در حال گذر است، اما یکی از دلایل مهم تشدید بیکاری فارغالتحصیلان است.

جامعه برای جستوجوی بهتر کار از سطح تحصیلات کاردانی در دهه 60 بهسمت تحصیلات کارشناسی و کارشناسی ارشد در دهه 90 حرکت کرده است. این مساله علاوه بر این که سطح توقعات جامعه از کار و اشتغال را تغییر میدهد، شاغل شدن افراد را پیچیدهتر میکند.

رشتههایی که مد میشود

مرور چند دهه گذشته نشان میدهد گرایش شدیدی به برخی رشتهها مانند بازرگانی، حقوق، مهندسی، رشتههای گروه بهداشت و پزشکی، کشاورزی، کامپیوتر، دامپزشکی، علوم تربیتی و... در دو دهه گذشته شکل گرفت که نتیجه آن انباشت تقاضا برای کار و فارغالتحصیلان این رشتهها، دشوارتر شدن ورود به بازار کار و در نتیجه دامن زدن به بیکاری فارغالتحصیلان است.

آمارها نشان میدهد تمایل به تحصیل در برخی از این رشتهها بهصورت تصاعدی و چشمگیر افزایش یافته است، بهعنوان نمونه متقاضیان تحصیل در رشتههای گروه بهداشت و پزشکی 17 برابر شده، اما بازار کار برای این بخش وجود ندارد.

با وجود بیمیلی بیشتر فارغالتحصیلان به تحصیل در برخی رشتهها مانند زیرگروههای خدماتی، اما نرخ بیکاری افراد فارغالتحصیل در این رشتهها از سال 65 تا 90 کاهش یافته و در سالهای گذشته این رشتهها از بازار کار بهتری برخوردار شدهاند، بنابراین نامتوازن بودن تحصیل در رشتههای مختلف نیز دلیلی بر مشکل تر شدن اشتغال کارجویان تحصیلکرده است.

تب مدرکگرایی در فقر تحقیق

برخی گروههای تحصیلی مانند کشاورزی، دامپزشکی و علوم تربیتی دارای بالاترین درصد از بیکاران هستند که دلایل گوناگونی دارد. اساسا در ایران، هیچگونه پایش و تحقیقی از وضعیت بازار کار رشتههای دانشگاهی توسط دولت یا خود دانشگاهها صورت نمیگیرد و افراد بدون هرگونه اطلاعی از بازار کار آینده رشتههای تحصیلی، وارد دانشگاهها میشوند. متاسفانه در حال حاضر، هیچگونه بانک اطلاعاتی قابل اعتنایی از وضعیت بازار کار، نیازها، وضعیت جذب دانشجو، آینده شغلی کارجویان و اطلاعات مهم و کلیدی از این دست وجود ندارد و انتخابها باید با چشمانی بسته انجام شود.

رشتههای تحصیلی دانشگاهی توسط خود جوانان نیز اغلب بر اساس نیازسنجی بازار کار صورت نمیگیرد و افراد بر اساس پارامترهای دیگری مانند علاقه شخصی، رشته دانشگاهی را انتخاب میکنند. این مساله باعث میشود درصد قابل توجهی از کارجویان در زمان جستوجو برای شغل، با مشکلات جدی مواجه شوند؛ هرچند علاقه و گرایش به رشته تحصیلی باعث ایجاد انگیزه در افراد برای تحصیلات میشود و بدون علاقه کاری پیش نمیرود؛ ولی در شرایط فعلی بازار کار باید تلفیقی از علاقه و بازار کار را برای انتخاب رشته دنبال کرد.