تصورات غلط در یادگیری زبان دوم


یادگیری یک زبان خارجی، زمان و انگیزه بسیاری می‌طلبد. دلایل خوبی باید وجود داشته باشد تا شما تشویق به یادگرفتن زبانی غیر از زبان مادری‌تان بشوید.

برخی مردم که قصد مهاجرت دارند، تلاش می کنند زبان کشور مقصد یا بین المللی را آموخته تا در مراحل مهاجرت و زندگی در کشور مورد نظرشان دچار مشکل نشوند، اما برخی دیگر مقاصدی چون تجارت، سفر تفریحی، کسب اطلاع از فرهنگ کشورهای دیگر یا اشاعه افکار خود به فرهنگ های دیگر را دارند و در این راه متحمل زحماتی می شوند.

به این منظور، بیشتر خانواده ها از همان دوران کودکی، فرزندانشان آنها را به یادگیری زبان دوم تشویق می کنند، اما یادگیری زبان دوم گاهی اوقات بویژه برای بزرگسالان ناامیدکننده است.

در حقیقت، روش های تدریس متفاوتی درخصوص یادگیری زبان دوم در سراسر دنیا وجود دارد که گاهی اوقات زبان آموزان را سرگردان می کند و هرکس که اندکی در تدریس مهارت یافته، تصور می کند می تواند درخصوص روش های زبان آموزی نظراتی ارائه داده و حتی آنها را روی افرادی اعمال کند. در این گذر، افسانه ها و تصورات غلطی درخصوص زبان آموزی همه گیر شده است که در این مطلب به برخی از آنها اشاره می شود:

افسانه اول: کودکان زبان دوم را خیلی سریع و بدون زحمت می آموزند

برخی محققان بر مبنای این که مغز کودکان از انعطاف پذیری بیشتری برخوردار است، معتقدند آنها زودتر از بزرگسالان می توانند زبان دوم را بیاموزند، اما طی تحقیقی که دیگر محققان تحت شرایط کنترل شده انجام داده اند، معلوم شد این موضوع افسانه ای بیش نیست و بزرگ ترها ـ بجز درخصوص تلفظ ـ بهتر عمل می کنند. کودکان در تلفظ و ادای کلمات بسیار بهتر هستند. توانایی سرعت یادگیری زبان دوم کودکان و بزرگسالان را باید با وسعت مهارت کلامی آنها سنجید. در حقیقت، یک کودک به اندازه بزرگسال نیازی به یادگیری لغات گوناگون ندارد؛ چراکه در دنیای خردسالی اش با دیگران در زمینه های مختلف اجتماعی همچون بزرگ ترها در تماس نیست. کودکان با ساختارهای کلامی کوتاه نیز می توانند به اهداف ارتباطی و بیان نیازهایشان دست بیابند، اما یک بزرگسال باید جملاتی پیچیده تر و واژگان متفاوتی را یاد بگیرد.

افسانه دوم: بزرگسالان باید مانند کودکان به روش طبیعی زبان بیاموزند

یاد گرفتن زبان دوم مانند زبان مادری نیست. کودکان زبان نخست را زمانی که در محیط زبان مادری شان کاملا قرار دارند، می آموزد. آنها در حقیقت هر روز با لغات و جملات مختلف، روزی ده ساعت بمباران می شوند. زبانی که می آموزند، بخش طبیعی محیط زندگی شان است، اما یاد گرفتن زبان دوم برای بزرگسالان در زمینه و موقعیتی کاملا متفاوت رخ می دهد . آنها کار می کنند و مسئولیت خانواده شان را به عهده دارند و ممکن است روزانه زمان بسیار محدودی ـ در بهترین حالت روزی نیم ساعت ـ برای آموزش زبان اختصاص دهند. بنابراین امکان یادگیری زبان به روش یک کودک هرگز عملی نیست.

افسانه سوم: آموزش زبان در خواب

بسیاری از تبلیغ های مربوط به آموزش زبان به علاقه مندان پیشنهاد می دهند که می توانند با شنیدن لغات و جملات در خواب، آنها را آموخته و در وقت شان صرفه جویی کنند. در حقیقت با روش هایی خاص مانند تحریک خارجی، رویا و ایجاد توهم در خواب می توان موضوعاتی را به خاطر سپرد، اما به مرحله تولید رساندن این اطلاعات در بیداری کاملا غیرممکن است. از طرفی حتی مقدار اطلاعاتی را که می توانید در خواب در ذهنتان ذخیره کنید، چنان اندک است که می توان براحتی از آن چشم پوشی کرد. بنابراین اگر به هر دلیلی می خواهید زبانی را بیاموزید، باید به طور مرتب روزانه زمانی مناسب و کاملا در بیداری به آن اختصاص دهید.

افسانه چهارم: کهنسالان نمی توانند زبان جدید بیاموزند

گرچه حافظه انسان با گذر زمان ضعیف تر می شود، اما این به این منظور نیست که یک فرد مسن بالاتر از 60 سال نمی تواند زبان جدیدی بیاموزد. هرکس در هر سنی که باشد، می تواند شروع به یادگیری زبان دوم کند. علاوه بر آن، یادگیری زبان اندکی بیشتر مغز را به کار گرفته و کمک می کند افراد مسن در کارهای دیگرشان نیز موثرتر عمل کنند.