منظور از بررسی نظام آموزشی آن وجهی است که در ارتباط با امور تربیتی قرار می گیرد بررسی نظام آموزشی نشان می دهد که این نظام از بدو تاسیس یعنی از زمان مرحوم امیرکبیر و سپس در دوره های متعدد و حتی بعد از انقلاب اسلامی در دوره تغییر نظام آموزشی, الگوبرداری از کشورهای غربی چون فرانسه, استرالیا, ژاپن, کانادا و بوده است
برای تبیین جایگاه امور تربیتی در نظام آموزشی ابتدا باید دید که نظام آموزشی چه نوع نظامی است و چگونه طراحی شده است. البته منظور از بررسی نظام آموزشی آن وجهی است که در ارتباط با امور تربیتی قرار میگیرد. بررسی نظام آموزشی نشان میدهد که این نظام از بدو تاسیس یعنی از زمان مرحوم امیرکبیر و سپس در دورههای متعدد و حتی بعد از انقلاب اسلامی در دوره تغییر نظام آموزشی، الگوبرداری از کشورهای غربی چون فرانسه، استرالیا، ژاپن، کانادا و... بوده است. تصور بر این بود که آموزش، آموزش است و شیمی و فیزیک دیگر اسلامی و غیراسلامی ندارد. پس میتوان بهترین نظامهای آموزشی غرب را انتخاب کرد و با تجربه و تلفیق آنها نظام آموزشی کشور را طراحی نمود. این تفکر بعد از انقلاب نیز حاکم بود و برخی معتقد بودند که ساختارها را نیز میتوان الگو گرفت. حال اینکه آیا چنین تصوری از نظام درست است و میتوان نظام را از جای دیگری گرفت و مقداری تربیت اسلامی بدان اضافه کرد و بشود آموزش و پرورش کشور، خود بحث بسیار گستردهای است که فرصتی دیگر را میطلبد.
بعد از انقلاب شهید رجایی و شهید باهنر به دنبال این بودند که با چنین نظامی چکار میتوان کرد؟ چنین نظامی مشکلش از نوع تاسیس ناشی میشد. نظام آموزشی غرب و مواد آموزشی آن براساس فرهنگ و جهانبینیشان شکل گرفته بود و آنها برای مفاهیم علمی چون فیزیک و شیمی آزمایشگاه داشتند یعنی میدان تجربه و عمل برای بچههایشان ایجاد کردند. حالا این نظام از غرب گرفته شد اما آنها مفاهیم ارزشی و انقلابی نداشتند که الگو بگیرند. آنها اصولا مفاهیم ارزشی را به عهده کلیسا گذاشتند و ماموریت مدرسه را تنها آن میدانند که بچههایی خودکفا و توانا تحویل جامعه بدهند و دیگر کاری به ارزشها ندارند، چون جایگاه دین و ارزشها را کلیسا میدانند نه مدرسه. پس این نظام آموزشی وارداتی، سیستمی برای آموزش مفاهیم ارزشی نداشت. شهید رجایی معتقد بود که باید در حالی که مدارس دایر است اصلاحاتی را انجام دهیم. البته قبل از انقلاب نیز کارهایی صورت گرفت مثل زنگ دینی که کتابهای آن را شهید بهشتی و شهیدباهنر و دیگران نوشتند که در جای خود اثرات عمیقی را برجای گذاشت. بعد از انقلاب هم اصلاحاتی انجام شد چون تغییر اسامی محتوا و عکسها در کتابهای درسی و... اما کاملا مشهود بود که با این کارها مشکل حل نمیشود. شهید رجایی معتقد بود که تا سیستم عوض نشود، مشکل حل نمیشود.
چندین کار در این راستا انجام شد یکی اینکه گفته شد بیاییم مجموعهای را طراحی کنیم که مفاهیم ارزشی را انتقال دهد اما این مفاهیم ارزشی میدان تجربه میخواستند. مثلا معلم دینی میگوید نماز را در اول وقت و با حضور قلب بخوانید، به پدر و مادر خود احترام بگذارید، ترحم کنید، راست بگویید، این مفاهیم، میدان تجربی نداشتند. پس اولین قدم تکمیل نظام آموزشی ناقص بود و آن ایجاد آزمایشگاهها و میدانهای تجربی برای مفاهیمی ارزشی بود که در مدرسه آموزش داده میشد و لذا وقتی معلم دینی بر نماز اول وقت تاکید میکرد، آزمایشگاهش برنامه نماز جماعت بود تا نماز در عرصه تئوری، در صحنه عمل نیز به اجرا گذاشته شود و در آزمایشگاه تکمیل گردد. وقتی اردو طراحی شد هدف آن بود که آن مدیر یا معلم وقتی صدای اذان را شنیدند، خود اولین کسانی باشند که مهیای نماز شوند. در واقع از این طریق میخواستیم برای تک تک مفاهیم ارزشی جایگاهی درست کنیم اما چون در نظام آموزشی غرب جایی برای این کار وجود نداشت مجبور شدیم این برنامهها را خارج از وقت آموزشی بگذاریم و چون الگویی برای انتقال این مفاهیم وجود نداشت طراحان آن غریبه قلمداد شدند و نظام آموزشی کار خودش را دنبال کرد.
بنابراین اولین ماموریت امور تربیتی تکمیل نظام آموزشی و ایجاد فضاهای تجربی لازم برای انتقال مفاهیم ارزشی و انقلابی بود.
دومین ماموریت امور تربیتی این بود که بحث پرورش و تربیت را بهطور دائم مطرح کند و آنچه را که وجود دارد یا به وجود میآیند سامان دهد و جهت بخشد. هیچ کدام از موسسین و برنامه ریزان نظام آموزشی ادعا نمیکردند که پرورش و تربیت را نیز از غرب آوردهاند ومدعی پرورش نبوده و نیستند. ما نیز ضمن آنکه به جدابودن آموزش از پرورش معتقد نیستیم و نتیجه آموزشی را پرورش میدانیم، اما باید متذکر شویم همانطور که فیزیک از نظام آموزشی جدا نیست مسئول میخواهد، پرورش نیز چنین است و کسی را میخواهد که نتایج آموزش معلمین را جمعبندی و ساماندهی کند. از اینرو شهید رجایی ضرورت دید تا مرکزی را راهاندازی کند برای طرح دائم مسائل پرورشی و ساماندهی آن.
در سومین ماموریت به دنبال آن بودیم که نظامی را طراحی کنیم تا بچههایمان را به مقصد برساند. اصلاحاتی انجام شده بود اما میدانستیم که چنین نظام و سازمانی نمیتواند بچهها را تربیت کند این نکته را بگوییم که ما پرورش و تربیت را نیز همان آموزش میدانیم. بچه آموزش میبیند و یاد میگیرد که به بزرگترها سلام کند، آن وقت همه میگویند که چه بچه باتربیتی، یعنی وقتی آموزشها جهت یابد و ساماندهی شود و هدف خاصی را دنبال کند، در نهایت منتج به تربیت میشود. ما به جدایی این دو مقوله قائل نیستیم و در واقع آموزشیها بودند که این جدایی را ایجاد کردند و گفتند که ما از غرب فقط آموزش را گرفتهایم. مفهوم آموزش یعنی همه امور، آگاهیها، اطلاعات، معرفتها و شناختهایی که به بچهها میدهیم که در نهایت آن آموزشها شاکله و شخصیتی ایجاد میکند که به آن تربیت گفته میشود.
بنابراین سومین ماموریت، تغییر بنیادی نظام آموزشی بود. در واقع مبنای این تغییر از آنجا گذاشته شد و هدف آن طراحی نظامی بود که مثلا معلم فیزیکاش نیز ماموریت تربیتیاش روشن باشد و این نظام خاص نظام تربیتی جمهوری اسلامی بود که میباید طراحی میشد. این مهم نیاز به نهادی داشت که هم زمینه و هم بستر حرکت را برای این انقلاب فرهنگی عمیق فراهم کند و هم در وقت اجرا بازوی توانمندی برای انجام کار باشد و بخش تحقیقات امور تربیتی در واقع باید چنین وظیفهای را دنبال میکرد.
ایده و آرمان طراحان و برنامهریزان کلاسهای پرورشی مدارس ارائه یک الگو در برنامهریزی درسی مدارس است تا بتوانند کلاس مفید،سازنده و فعالی را با شرایط ذیل برای مربیان خود تدارک ببینند؛
۱) تدوین مطالب آموزشی در این کلاسها توسط خود دانشآموز صورت میگیرد. این امر علاوه بر اینکه زمینهای برای مطالعه عمیقتر و نمودی از تفحص و جستجوی مطالب را بنیان میگذارد، میزان تعامل دانشآموز را با مباحث ارائه شده افزایش خواهد داد و همین افزایش تعامل باعث یادگیری بهتر مطالب تدوین شده خواهد شد.
۲) نقش فعالی و غیرانفعالی دانشآموز در چنین کلاسهایی متضمن تحرک و ایجاد فعالیتهای مثبتی است که نهایتا تامین اهداف متعالی نظام تعلیم و تربیت و بهرهمندی بیشتر از نتایج رفتارها را به دنبال خواهد داشت.
۳) با توجه به اهمیت و نقش هنر در اکتشاف، ابتکار و خلاقیتهای بارز و موجود در توانمندیهای نهفته دانشآموزان و علاوه بر آنبه جهت نظم، ترتیب و آفرینشی که در این مقوله مهم وجود دارد از طرفی شدت علاقه و رغبتهای پایدار متربیان را در بهکارگیری مستمر چنین فعالیتهایی سبب شده و از طرفی دیگر استفاده قابلتوجه از عنصر هنر در کلاسهای پرورشی که محتوای تربیتی آن قابل تدوین میباشد امکان رشد و بالندگی بیشتر دانشآموزان را فراهم خواهد آورد.
۴) روش تدریس مربیان چنین کلاسهایی مبتنی بر کار جمعی و هدایت گروهی است و چنین روشی بهرهوری مناسب و اثربخشی بهتر فعالیتها را به دنبال خواهد داشت.
۵) امکان رابطه اجتماعی میان دانشآموزان در کلاس و ارائه نقشهای اجتماعی فعال به آنان از مزایای دیگر وجود چنین کلاسهایی میباشد تا بتوان عملکرد مناسبی را برای فعالیتهای آتی آنان در ورود به زندگی حقیقی هر فرد پیریزی نمود.
۶) تبدیل کلاس به صحنه کارگاه و تلاش دستهجمعی دانشآموزان، لحظات مناسب کار و تلاش یدی متربیان را فراهم میآورد. این چنین فعالیتهای رضایتبخشی میزان تعامل دانشآموزان و نهایتا کارآمدی فعالیتهای کلاس را افزایش خواهد داد.
۷) از مزایای مهمتر وجود چنین کلاسهایی در موقعیت کنونی جامعه، امتداد خط فعالیت کلاس پرورشی به فضای خارج از مدرسه و گره خوردن فعالیتها با ذوق دانشآموزان کلاس میباشد که به نوبه خود میتواند در پر نمودن اوقات فراغت دانشآموزان موثر بوده و نتیجه مطلوبی را عاید آنان نماید و علاوه بر آن ارزشهای آموخته شده در کلاس را به محیط خانه دانشآموز تسری دهد و در گسترش فرهنگ تربیتی موجود در نظام آموزش و پرورش نقشآفرین باشد.
۸) از آنجا که برنامههای آموزشی چنین کلاسهایی مطابق استعدادها و ذوقهای مختلف دانشآموزان ارائه میشود و امکان استفاده از همکاری حرفهای سایر معلمان نیز در ارائه برنامههای کلاس وجود دارد موقعیت مناسبی را برای ایجاد انگیزه و بهبود وضعیت تحصیلی دانشآموزان فراهم خواهد آورد.
از جمله مشکلات متربیان تربیتی کشور کثرت فعالیتهای موردانتظار از آنان بهعنوان فعالیتهای تربیتی مدارساست. گستردگی و ابعاد وجودی نظام تربیتی انسان به همراه ظرافت و پیچیدگیهای ذاتی وجود آدمی چنان طلب مینماید کسی که فرصت تفکر و توان عمل هدایتگرانه و پیگیری عکسالعملها و عملکردهای متفاوت کودکان را دارد، ایفاگر نقش مربی تربیتی مدرسه باشد چرا که شناخت دقیق رفتارها محتاج بررسی و تجزیه و تحلیل است و علتیابی هر رفتار روش هدایتی خاص خود را دارا میباشد که باید با مطالعه علمی رفتار و کسب تجربه و مشاوره فنی به این مهم نایل آمد.
پیشنیاز چنین حرکت مهمی مطالعه به روز و به هنگام مباحث روانشناسی، انسانشناسی و جامعهشناسی است و یک مربی آگاه ساعاتی از روز را باید به مطالعه مباحث جدید فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و... بگذراند و علاوه بر آن اوقاتی از روز را به تفکر و تامل در وقایع و حوادث روز، رفتارهای قابل مشاهده دانشآموزان و همچنین برنامهریزی و طراحی فعالیتهای جاری مدرسه سپری نماید.