تقلب را دورویی، نیرنگ و خیانت معنی کردهاند و درواقع متقلب ناچار است برای رسیدن به مقصود خود به هر فریبی متوسل شود. اما تقلب در مدرسه معصومانهتر از این حرفهاست. نیاز شدید به موفقیت تحصیلی، اهمیت دادن غیرمنطقی به نمره و مشاهده تقلب دانشآموزان دیگر از جمله عواملی هستند که دانشآموز را به تقلب ترغیب میکنند اما تقلب در شرایط امتحان اتفاق میافتد و اگر امتحانی در کار نبود، چه بسا تقلبی هم رخ نمیداد. اکنون که نمیتوان امتحان را حذف کرد، شاید بتوان تقلب را در خدمت یادگیری قرارداد. «آشتی با تقلب» به همین معنی است که ممنوعیتهای تقلب را در شرایط کنترل شدهای برداریم تا دانشآموزان در سایه تلاش خود برای یادداشت برداری و مشورت با هم، درسها را بیاموزند.
علتهای رایج تقلب
* برای رسیدن به قهرمانی مثلا یک باشگاه فوتبال ممکن است برای رسیدن به قهرمانی داور را بخرد و این یعنی:۱٫ تیم این باشگاه نمیتواند از طریق بازی عادلانه و بدون تقلب قهرمان شود.
۲٫ دست کم یکی از داورهای فوتبال را میتوان خرید
* برای رسیدن به خوش بختی. مثلا یک رئیس شعبه یا کارمند بانک ممکن است برای به جیب زدن مبلغ هنگفتی، اسنادی جعلی مبنی برردوبدل شدن پولی تنظیم کند و پول را برای خود بردارد تا با آن خوش بختی بخرد و این یعنی:۱٫ این کارمند نمیتواند از طریق درآمد شرافتمندانه و بدون تقلب خوش بخت شود.
۲٫ دست کم معدودی مقررات اداری و مالی ضعفهایی دارند که راه سوء استفاده را باز میگذارند. به این نوع تقلب «اختلاس» میگویند.
* برای جلو افتادن از دیگران. مثلا یک داوطلب کنکور ممکن است برای تضمین قبولی خود در رشته پزشکی دانشگاه تهران، سوالات کنکور را به هر قیمتی که شده است بخرد و این یعنی:۱٫ این داوطلب کنکور نمیتواند از طریق کوشش فردی خود و بدون تقلب دانشجو شود.
۲٫ دست کم یکی از طراحان سؤالات کنکور قبل از امتحان سوالات خود را میفروشد.
اما تقلب در مدرسه از جنس هیچ یک از نمونههای بالا، یا هر نوع تقلب دیگری که ممکن است در جامعه رواج داشته باشد، نیست. تقلب دانشآموزان در مدرسه بسیار معصومانهتر از این حرفهاست.
تقلب در مدرسه
* معصومه، ۱۷ ساله، دانشآموز درسخوانی است.
همه تکالیفش را به دقت انجام میدهد و در مرور درسها کوتاهی نمیکند. اما این هفته، هم باید خودش را برای مسابقه دو و میدانی استانی آماده میکرد و هم از شهرستان مهمان داشتند. به همین خاطر فرصت نکرد برای امتحان نیمترم شیمی درس بخواند. اگر از این امتحان کمتر از ۱۸ بگیرد، دیگر جزو پنج نفر شاگردان ممتاز کلاس نخواهد بود. کلافه و درمانده با خود میاندیشد: «فقط یکبار تقلب که خیلی بد نیست، هست؟»
* احمد، ۱۶ ساله به ریاضیات به خصوص هندسه خیلی علاقه دارد، اما با درسهای زبان انگلیسی و زبان فارسی اصلا کنار نمیآید. چه ارزشی دارد کلی وقت بگذارد تا تمرینهای زبان انگلیسی را حل کند و تازه مطمئن نباشد که پاسخها درستاند یا نه. پاسخ تمرینهای زبان را در اینترنت هم میتوان پیدا کرد و به جای آن میتواند ۲۰ تست ریاضی بزند که در کنکور هم میآید.
* مسعود، ۱۴ ساله، از دوره پیشدبستان مدرسه را خیلی خستهکننده میدانست. او عقیده دارد مطالب درسی در زندگی واقعی به کار برده نمیشوند و او به جای درسخواندن میتواند کارهای بهتری انجام دهد. او درس نمیخواند، ولی خود را مستحق نمره خوب میداند و به همین خاطر هم تقلب میکند.براساس نمونههای بالا، سه گروه از دانشآموزانی که به احتمال زیاد به تقلب دست میزنند، شناسایی میشوند:
۱٫ دانشآموزانی که آمادگی امتحان دادن ندارند: اینان تقلبکننده حرفهای نیستند و فقط به دلیل مشغله زیاد و نداشتن وقت کافی به سمت تقلب سوق پیدا میکنند. اگر این امکان وجود داشته باشد که به چنین دانشآموزانی اجازه دهیم یک هفته بعد امتحان بدهند، شاید آنها هرگز تقلب نکنند.
۲٫ دانشآموزانی که ارزش انجام تکالیف را نمیدانند: این گروه نمیدانند که با انجام تکلیف است که نکات درسی را میآموزند. اگر به آنها به روشنی تفهیم شود که انجام تمرینات چهقدر ارزشمند است، به احتمال قوی از رونویسی پاسخها از روی منابع دیگر اجتناب میکنند و به تقلب دست نمیزنند.
۳٫ دانشآموزانی که فقط مدرک تحصیلی را میخواهند و به یادگیری اهمیت نمیدهند: این گروه ممکن است تقلبکنندگانی حرفهای باشند، زیرا هم خود را مستحق نمره خوب میدانند و هم در تقلب مشکل اخلاقی نمیبینند. البته تعداد این قبیل دانشآموزان زیاد نیست، اما به هر حال آنها هم در مدرسه حضور دارند.
چرا تقلب؟
اکنون میتوانیم بگوییم چرا دانشآموزان تقلب میکنند:
* نیاز شدید به موفقیت تحصیلی: احساس شکست ناشی از ردشدن در یک پایه تحصیلی آنقدر شدید است که دانشآموز به هر عملی متوسل میشود تا این احساس را تجربه نکند.
* اهمیت دادن به نمره و نه یادگیری: چنین فرهنگی را نخست خانواده و سپس مدرسه در ذهن دانشآموزان شکل میدهد. گاهی دانشآموز به خاطر آنکه نیمنمره از رقیبش عقب افتاده است، روزگار خود را سیاه میکند. به خصوص وقتی دانشآموز میبیند که معلم ناعادلانه و سهلانگارانه فقط به نمره توجه دارد، بیشتر ترغیب میشود که تقلب کند تا نمرهای را که میخواهد حتما به دست آورد.
* مشاهده تقلب دانشآموزان دیگر: در شرایط خاصی ممکن است تقلب «همهگیر» شود. وقتی دانشآموز مشاهده میکند دیگران تقلب میکنند و نه تنها تنبیه هم نمیشوند، بلکه به آسانی نمرههای خوب میگیرند، او هم وسوسه میشود. در شرایطی که معلم و مدرسه نسبت به تقلبکردن دانشآموزان عکسالعمل نشان نمیدهند، دانشآموز راحتتر غیراخلاقی نبودن تقلب را برای خود توجیه میکند.
یک بازی هیجانانگیز!
نام یکی از بازیهای محبوب رایانهای که از جمله بازیهای «فلش» محسوب میشود و آن را آنلاین بازی میکنند، «تقلب در مدرسه» است. فروشنده این بازی در آگهی تبلیغی خود نوشته است: «بازی زیبا و جالب تقلب ۳، هیجان تقلب را به شما میدهد. باید بدون اینکه معلم متوجه شما شود، در کلاس به سمت دوست خود حرکت کنید و لحظهای آنجا تامل کنید تا تقلب را بگیرید و دوباره به صندلی خود بازگرید…»
اگر امتحان در کار نبود
روشن است که اگر امتحانی در کار نبود، تقلبی هم صورت نمیگرفت.
اما مگر میشود بدون امتحان دادن تحصیل کرد؟ حتی ارزشیابی توصیفی که چندی است در دوره ابتدایی به اجرا درمیآید، به هر حال نوعی امتحان است. کارشناسان و متخصصان تعلیم و تربیت حذف امتحان را تایید نمیکنند و دکتر سرمد این گونه آب پاکی را روی دستمان میریزد: «تقریبا در هیچ مورد راهی برای گریز از امتحان وجود ندارد. حتی در سالهایی که دانشآموزان چهار سال اول ابتدایی را بدون گذراندن امتحان به معنی مرسوم آن پشتسر میگذارند، هم در بین هفتهها و ماههای سال به طرق مختلف معلمان آنها را ارزیابی میکنند، و هم برای ورود به کلاس پنجم باید از سدی بزرگ به نام امتحان عبور کنند» (سرمد؛ ۱۳۸۸: ۲۰۲).
کارشناسان امتحان ر ا اجتنابناپذیر میدانند، زیرا در هر صورت معلم باید به طریقی میزان یادگیری شاگردانش را بسنجد تا به آنها اجازه دهد به پایه بالاتر بروند. به علاوه، برای ارزشیابی اهدافی به این شرح قائلاند:
* ایجاد رغبت در شاگردان برای یادگیری و یادگیری بیشتر.
* تحکیم مبانی شخصیتی شاگردان با ایجاد تغییرات تدریجی در آن.
* تشخیص اینکه شاگردان تا چه حد به اهداف تعیین شده درس دست یافتهاند تا بتوان براساس آن برای آینده برنامهریزی کرد.
* شناخت تفاوتهای فردی دانشآموزان برای فراهم ساختن امکانات کمک به افراد نیازمند.
* ارزشیابی معلم از کار و عملکرد خودش به منظور ادامه روش یا روشهای تدریس، اصلاح آنها یا تغییر بنیادی آنها (ماهنامه تربیت، ۱۳۷۴: ۲۴ـ۲۲).
اما میدانیم که دست کم در مورد تعدادی از دانشآموزان این اهداف درست برعکس تحقق مییابند. یعنی، امتحان نه تنها در دانشآموز رغبت به یادگیری ایجاد نمیکند، بلکه در مواردی او را از درس و مدرسه بیزار میکند. بعضی دانشآموزان را شکستخورده و عقدهای میکند. اساسا نمره ملاک دقیقی برای تعیین اینکه دانشآموز به اهداف تعیین شده دست یافته یا نه، محسوب نمیشود. و سرانجام نه فقط تفاوتهای فردی دانش آموزان از طریق امتحان معلوم نمیشود، معلم هم نمیتواند براساس نمرههای دانش آموزان روش تدریس خود را تغییر دهد. زیرا به روشنی نشان نمیدهد که چه جنبههایی ضرور تا باید تغییر کنند.در این میان برخی کارشناسان میکوشند از امتحان و به زعم خودشان ارزشیابی پیشرفت تحصیلی چهره موجهتری ارائه بدهند. لذا آن را محدود میکنند به: «فرآیند جمعآوری اطلاعات درباره عملکرد تحصیلی و یادگیری دانش آموزان.» اما آیا واقعا معلم در مدرسه فرصت آن را دارد که به جمعآوری اطلاعات درباره یادگیری دانش آموزان بپردازد و آیا یکی دو برگه امتحانی ابزار مناسبی برای گردآوری اطلاعات در خصوص عملکرد تحصیلی و یادگیری آنان محسوب میشوند؟
ارزشیابی پیشرفت تحصیلی انواع متفاوت دارد که هر کدام برای رسیدن به منظور معینی مناسب هستند. ولی امتحانی که در مدرسه بیشترین اهمیت را دارد، امتحان پایان نیمسال یا پایان سال تحصیلی است.
در حالی که:
* این امتحان مشخص میکند که دانش آموزان به پایه بالاتر بروند یا نه. در نتیجه از این امتحان نمیتوان در جهت اصلاح برنامه بهره گرفت.
* این امتحان به طبقهبندی و مقایسه دانش آموزان با هم میپردازد. همین موضوع باعث رقابت بیهوده دانش آموزان با هم میشود.
* در این امتحان، نمره عملا مهمتر از یادگیری است. بنابراین کافی است دانش آموز نمره بیاورد. تا همه باور کنند، او یاد گرفته است.
در حالی که امکان دارد درس را سطحی یاد گرفته باشد یا به طور تصادفی به سؤالات امتحان پاسخهای درست داده باشد.بنابراین مادامی که وزن امتحانات نهایی و نمرهتا این حد سنگین است، احتمالی تقلب همواره وجود دارد. اما اگر نمیشود امتحان را حذف کرد، شاید بتوان به تقلب به گونهای دیگر نگریست. این کاری است که توسط پنه لوپه ترانک۱ انجام شده است؛ زنی که مؤسس یک شرکت آموزشی، مشاور شغلی ۲۰۰ روزنامه و ساکن مزرعهای در ویکانسین آمریکاست و به دو پسرش در خانه درس میدهد.
آشتی با تقلب
ترانک دیدگاهی غیرمتعارف را درباره تقلب مطرح میکند. او به مدرسه «استاوسنت»۲ اشاره میکند که مدرسهای پرطرفدار در شهر نیویورک سیتی است و ورود به آن سختتر از ورود به دانشگاه هاروارد است.
در این مدرسه سیستم تقلب حیرتانگیزی به این ترتیب وجود دارد که هر دانش آموز باید در یک موضوع درسی خاص متخصص باشد و دانشآموزان دیگر میدانند که چگونه پاسخ سؤالات و راه حل تمرینها را از او بگیرند.او مینویسد، این مسخره است که مدرسهها تا این حد از تقلب عصبانی هستند. زیرا آنچه که مدرسهها تقلب مینامند، همان کاری است که مردم در جهان کار، «رفتار مؤثر در محیط کار» مینامند و توضیح میدهد که در مدرسه نگاه کردن به ورقه دانش آموزی دیگر به منظور یافتن پاسخ درست، ممنوع است. اما در دنیای کار، کسانی سریعترین پیشرفت را دارند که میدانند برای دریافت پاسخ درست، از چه کسی باید سؤال کنند. این مهارت بسیار مهمی در محل کار است و مدرسه با آموزش این موضوع به بچهها که چنین رفتاری نادرست است به آنها صدمه میزند. البته پنهلو ترانک نوع خاصی از تقلب را مدنظر دارد؛ تقلب از روی برگه امتحانی دیگران یا پرسیدن پاسخ درست سؤالات امتحانی. او به انواع دیگر تقلب هیچ اشارهای نمیکند، اما دیدگاهی را مطرح میکند که تقلب را فرصت میداند نه تهدید، او شرح میدهد که ما در دورانی زندگی میکنیم که به یاری فناوری، اطلاعات به طور گسترده در اختیار همگان قرار میگیرد و دانش آموزان پاسخ هر پرسش و مسئلهای را میتوانند در اینترنت بیابند. از این رو، جلوگیری از تبادل اطلاعات بین دانش آموزان و همکاری آنها با هم، شیوه درستی نیست.
خانم ترانک با بیان خاطرهای از پسربچهاش مینویسد: پسر من اولین امتحان خود را در یک کلاس تئوری موسیقی داد. وقتی امتحان کنندگان به او گفتند برو و برای امتحان آماده شو، او از من پرسید امتحان یعنی چه. من به او گفتم آنها از بچههای کلاس میپرسند که چه آموختهاند و بچهها نیز به معلم خواهند گفت که چه آموختهاند، پسرم آن هفته را به آموزش پیانو گذراند. عاقبت آزمون شروع شد و در طول آن او مرتب به برگههای امتحانی دانش آموزان اطرافش نگاه میکرد.
دانش آموزان دیگر از این رفتار او وحشتزده میشدند، اما چیزی نمیگفتند من نشسته بودم و نگاه میکردم، جالب بود که پسرم تمایلی طبیعی داشت که وقتی چیزی را نمیداند، آن را از افراد اطرافش بپرسد، من اجازه دادم که او این کار را انجام دهد.اکنون اگر این دیدگاه را «آشتی با تقلب» بنامیم ممکن است به راهکارهای نوینی دست یابیم؛ از جمله اینکه:
* هر امتحانی را در چند نوبت برگزار کنیم و به دانش آموزان اجازه دهیم، یادداشتهای خود را (که پیش از این تقلب محسوب میشد) به طور علنی به جلسه امتحان بیاورند و از روی آنها بنویسد. در این صورت، هربار که دانش آموز میکوشد یادداشتهای خود را تنظیم کند، کتاب را مرور میکند و بعضی مطالب را هم میخواهند و با دقت از رویشان مینویسد
* به دانش آموزان داوطلب و مستعد کمک کنیم، دفترچه سؤال و جواب تهیه کنند و دفترچه خود را به طور غیرعلنی در اختیار دوستانشان و دانش آموزان علاقهمند قرار دهند. در این صورت، در کنار آموزش رسمی، آموزش غیررسمی هم شکل میگیرد.
* به دانش آموزان کلاس در گروههایی و به نوبت اجازه دهیم تا سؤال امتحان طرح کنند و از سایر دانش آموزان امتحان بگیرند. اما در همان جلسه امتحان و در حضور همه دانش آموزان برگهها را تصحیح کنند و به کسانیکه پاسخ غلط دادهاند، اجازه دهند که پاسخهای خود را اصلاح کنند.
سرانجام معلم این برگههای امتحانی را بررسی کند و به آنها امتیاز دهد. در این صورت، دانش آموزان روی مفاهیم درسی تمرکز میکنند و آنها را عمیقتر میآموزند.
* در یک جلسه امتحان دانش آموزان را تنها بگذاریم تا با هم مشورت کنند، به کتابهایشان مراجعه کنند و پاسخ پرسشها را بنویسند. آن گاه تک تک دانش آموزان را فرا بخوانیم و در مورد پرسشهای امتحانی به طور شفاهی از آنها توضیح بخواهیم. در این صورت معلوم میشود که هر دانشآموز چه مطالبی را نیاموخته است و چه مطالبی را دوباره باید بخواند و یاد بگیرد.
* اصلا امتحان برگزار نکنیم، اما از هر دانش آموز بخواهیم مدارکی جمعآوری و ارائه کند که نشان دهد درسهای کتاب را آموخته است.
خلاصه درس بنویسد، پرسش و تمرین طراحی کند، به همکلاسیهایشان درس بدهد، دفترچه پرسش و پاسخ تهیه کند، در کلاس کنفرانس بدهد، و…. در این صورت بدون فشار امتحان، دانش آموز حاصل آموختههای خود را ارائه میدهد