مهارتهای مقابله با شکست
تجربه شکست فرصت خوبی به ما میدهد تا به خود ارزیابی بپردازیم . میتوانیم شکست را به عنوان رویدادی در زندگی در نظر بگیریم که هم میتواند به عنوان یک مشکل وهم عکس آن ارزیابی شود (ارزیابی اولیه ).
با وجود این که شکست معمولا تجربه ناخوشایندی است اما غالبا ما میتوانیم از عهده آن برآییم .
ارزیابی اولیه به ما امکان میدهد تا بسیاری از شکستهای خود را به عنوان بخشی از زندگی بپذیریم و انرژی خود را صرف مقابله با شکستهایی کنیم که واقعا ارزش ناراحت شدن را دارند .
صرف انرژی خود برای مقابله با شکستهایی که ارزش ناراحت شدن را دارند یک مهارت ارزشمند درمقابله با شکستها است .
فرض کنید در یک امتحان شکست خورده و ناراحت شدهاید چه چیزی به خودتان میگویید؟
کدام یک از عبارات زیر را برای توجیه شکست خود به کار میبرید؟
1-علت شکست من ناتوانی خودم بود.
2- به خاطر بد شانسی شکست خوردم.
3- شکست خوردم چون به اندازه کافی تلاش نکردم.
4- شکست خوردم برای این که مسئله بیش از اندازه دشوار بود.
5- کس دیگری موجب شکست من شد .
همانطور که متوجه شدید این تبیینها از تجربه شکست ارزیابیهای ثانویهای هستند که بر نحوه پاسخ شما بر تجربه شکست تاثیر زیادی میگذارند. ارزیابی ثانویه چگونگی عملکرد شما را پس از تجربه شکست تعیین میکند. ارزیابیهای شما بر احساسات شما نیز تاثیر میگذارند.
پس از آن که متوجه شد ید شکستی ارزش ناراحت شدن دارد اولین چیزی که باید از خودتان بپرسید این است:
چطور میتوانم علت این شکست را به روش منطقی بشناسم؟
شاید از این که متوجه شوید هر روز ارزیابی و قضاوتهایی را میکنید و تصمیماتی میگیرید بدون این که اصلا درباره آنها فکر کنید متعجب شوید. البته این خوب است چرا که اگر بخواهیم بر سر هر انتخابی فکر کنیم و به دقت آن را بررسی کنیم فرسوده و خسته میشویم. با این حال اگر توانایی ما بر ارزیابی سریع به نفع ما نباشد میتواند ما را دچار اشتباه کند. به طور مثال ما باید واقع بین باشیم و این حقیقت را قبول کنیم که ما قهرمان یا نابغه در سطح جهانی نیستیم. بنابراین اگر بلند پروازی کنیم و بیشتر از توانمان از خود انتظار داشته باشیم همیشه ناراحت خواهیم بود. برعکس چقدر شما خود را دست کم میگیرید و شکستهایتان را به عوامل شانس و یا فقدان توانایی نسبت میدهید در حالی که اگر وقت صرف میکردید به احتمال زیاد میتوانستید موفق شوید؟ بخش مهمی را از مقابله با شکست، کسب نوعی نگرش مقابلهای است. وقتی در کار مهمی شکست میخورید، لازم است مکث کنید و یک ارزیابی منطقی از موقعیت به عمل آورید. اگر علت شکست، سختی بیش از اندازه مشکل بوده است،ویا مشکل را دست کم گرفتهاید، میتوانید زمانی را برای توسعه مهارتهای خود و یادگیری راهبردهای جدید در نظر بگیرید. اگر به علت بد شانسی شکست خوردهاید، میتوانید دوباره امتحان کنید و اگر کس دیگری موجب شکست شما شده است، میتوانید جرات ورزی و مذاکره کردن را تمرین کنید. ارزیابیهای واقع بینانه به ما کمک میکند تا پس از شکست کمتر احساس درماندگی و استیصال کنیم، چرا که این نوع ارزیابیها شیوه کار مثبتی را پیش روی ما قرار میدهد. استفاده از ارزیابیهای منطقی برای یافتن یک راه کار مثبت، مهارتی ارزشمند در برابر شکستها است .
اگر شما شکستهایتان را نتیجه تلاش نکردن خود تلقی کنید، به احتمال زیاد بعد از شکست خوردن تسلیم نمیشوید ومقاومت خواهید کرد. این شیوه ارزیابی به شما امکان میدهد تا از مهارتهای مسئله گشایی استفاده کنید. پذیرفتن نگرش مسئله گشایی به شما کمک میکند تا مسئولیت شکست خود را بپذیرید، مهارتهای خود را تکمیل کنید و دفعه بعد تلاش بیشتری به عمل آورید. همچنین پایداری، مستلزم آن است که شما به جای این که نگران اجتناب از شکست خوردن باشید، بیشتر به موفقیت فکر کنید.
توجه به تجارب بعضی از افراد مشهور وخلاق جهان به شما کمک میکند تا به ارزش پایداری و پشتکار پیببرید
پایداری و استفاده از مهارتهای مسئله گشایی برای رسیدن به موفقیت در مقابله با شکستها بسیار موثر است.
همه ما میدانیم وقتی افسرده و غمگین هستیم، خیلی سخت است که برای خود انگیزه ایجاد کنیم و در جهت آن بکوشیم. افسردگی جاه طلبی را کمتر میکند. با این حال درک این نکته مهم است که هر چقدر ما خود را بیشتر به تلاش کردن واداریم، احساس ضعف روحیه و افسردگی در ما کمتر میشود. وقتی که افراد افسرده یاد میگیرند هنگام درگیری با چالشها با خود حرف بزنند و شکستهای خود را واقع بینانه ارزیابی کنند مانند:
«شکست خوردن به معنای این نیست که من خنگ و بیارزش هستم»،
« یک بارشکست خوردن به معنای این نیست که همیشه شکست خواهم خورد»،
« من شکستها را تحمل میکنم زیرا این روشی است که یاد گرفتهام».
و همچنین پاداشهای مناسبی برای موفقیتهایشان در نظر بگیرند (مانند: لزومی ندارد من صد در صد کامل باشم تا احساس خوبی در مورد پیشرفتهایم داشته باشم، حتی اگر شکست بخورم میتوانم به تلاشهای خودم افتخار کنم، مبارزه کردن به اندازه نتیجه برای من مهم است) احساس بهتری دارند. نتیجهای که هر فرد میتواند از مطالب این بخش بگیرد این است: برای رسیدن به یک زندگی بارور و چالش انگیز باید یاد بگیریم با شکستهایمان مقابله کنیم.
محقق : سیما بسطامی